وقتی برای اولین بار پس از مدتها به خانه برادرم و همسرش رفتم، برادر زنم ناگهان از من خواست که اسپرم را به اشتراک بگذارم! ظاهرا برادرم تا اواخر شب یا سپیده دم از سر کار به خانه نمی اید و فعالیت های شبانه او نادیده گرفته می شود. - برادر زنم، که بی صبرانه است چون نمی تواند بچه دار شود، فشار اسپرم برادرش را به من می برد! - من گیج شده بودم و با سود باداورده خام راضی بودم، اما برادر شوهرم مرا پایین نگه داشت و تعقیب کرد تا اسپرم پژمرده شود! من دیگر اسپرم ندارم!