میتسویو قبل از مرگ توسط شوهرش بود و شروع به زندگی با دختر و شوهرش کرد. یک روز، من به طور اتفاقی استمناء دامادم را دیدم. داماد عجله دارد تا جسد خود را پنهان کند و متاسف است، اما میتسویو از جسد مردی که مدتهاست ندیده بود هیجان زده بود. ان شب دامادی که تنها به خواب رفت. میتسویو سعی کرد او را تکان دهد، "من می خواهم سرما بزنم." داماد به خواب می رود و میتسویو را در اغوش می گیرد و عمیقا او را می بوسد. هر دو با عجله می شتابند. به داماد که عذرخواهی می کند، "چون من شما را ناراحت کردم؟" و به جی پو می رسد ... * محتوای ضبط ممکن است بسته به روش تحویل متفاوت باشد.