با یک شوهر ثروتمند ازدواج کنید و اولین پسر او را که مدتها در انتظارش بود به دنیا اورد. یویی که در اوج شادی بود، تصمیم گرفت به خانه برگردد تا فرزندش را به والدین شوهرش نشان دهد. با این حال، انچه یویی در انجا دید، مادرشوهرش بود که قوانین خانواده کاواگو را تعیین کرد. شوهرش نیز مطیع مادرش است و پدرش یوئی را ملاقات می کند، زمانی که یویی، که احساس ناراحتی می کند، سینه هایش را با شیر مادر می دوشد. "ما هیچ استفاده ای در این خانه دیگر ندارد،" Yui، که ماساژ شیر مادر پدرش را از تنهایی پذیرفته است.