من اخرین قطار را از دست دادم، بنابراین تصمیم گرفتم در خانه یک جوان زیبا بمانم. یک جوان که هر روز در خانه کشیده می شود (به نظر می رسد) در لباس های اموزشی ظاهر می شود که شکاف و انقباض را نشان می دهد ... (عرق کردن) "ارشد! لطفا بدنت را هل بده!» یک بدن سالم، busty و تن. وقتی چنین بدن خوبی را دیدم، عقلم را از دست دادم ... من ضربه خوردم... "ها... سنپای! فرار من دیگه متوقف نمیشه و من تمام شب رو میرم و چندین بار شلیک کرد. من در این مورد بد نیستم... درسته؟ از انجا که از بدن وابسته به عشق شهوانی از یک جوان ... درسته؟