یک سال از ازدواجم با شوهرم که همکارم در محل کار بود می میگذره شوهرم مهربان است و من زندگی راحتی دارم، اما من تنها کسی بودم که ناراضی بودم. در سال گذشته، چون میخواهم بچهدار شوم، شوهرم فقط رابطه جنسی اجباری دارد. من می خواهم رابطه جنسی داشته باشم مانند زمانی که عاشق بودم ... افکار او توسط شوهر محبوبش کشف نشد، بلکه توسط پدر زن مغرورش، که چندین ماه با او زندگی کرده بود، پیدا شد. و پدر زنم، که از فعالیتهای ما جاسوسی میکرد، در حالی که شوهرم خواب بود به من حمله کرد.