یونا با شوهرش که ۱۰ سال است در همان شرکت کار میکند ازدواج کرده است. شوهرش با یکی از زیردستان شرکت رابطه داشت و رابطه زناشویی سرد بود. یک روز در مقابل یونا، که تنها می تواند بدن زن خود را به تنهایی ارام کند، همکار سابق اوشیما ظاهر می شود. این دو، که مانند دوستان بودند، به داستان های قدیمی شکوفا شدند، با شرایط یکدیگر همدردی می کردند و لب ها و پوست خود را همپوشانی می کردند، گویی برای جبران تنهایی خود. - و در یک اتاق با یک تهویه مطبوع شکسته، تنها صدای عرق و اب میوه ناخوشایند پژواک، غرق شدن در مقاربت زشت شصت و نه ...