نینا خود را وقف کار می کند تا از زندگی زناشویی خود که به خوبی پیش نمی رود فرار کند. اگر او به خانه بازگردد، جنگ سرد با شوهرش دوباره اغاز خواهد شد. نمیخوام برگردم... این همکارش کازویا بود که نینا را که چهره مالیخولیایی داشت، عقب نگه داشت. او نگران نینا است که روحیه خوبی ندارد و او را با یک قهوه خاص درمان می کند. یه نفر هست که اهمیت میده این به تنهایی نینا را خوشحال کرد، اما او حتی اعتراف کرد ... او لذت دوست داشتن همسرش به عنوان یک زن را می داند و در لذت غیر اخلاقی خیانت غرق می شود.