در این جهان، موقعیت مردان و زنان و ایده عفت معکوس می شود. من به عنوان شوهر همسرم، هیکاری، که هر روز کار می کند، سخت کار می کردم. یک روز، کانا ان را در کنار جاده دوست دارد و اجازه می دهد ان را به خانه اش. هیکاری و کانا در مورد رابطه جنسی با کانا بحث می کنند و تصمیم می گیرند که با کانا رابطه جنسی داشته باشند و تصمیم بگیرند که "تبدیل شدن به کسی که احساس خوبی دارد". هر دو احساس خوبی دارند، اما من نمی توانم یکی یا دیگری را انتخاب کنم ... من فکر می کردم، اما زمانی که متوجه ان شدم، من در یک زندگی جمعی عجیب و غریب درگیر شدم که در ان چندین بار توسط دو نفر از من خواسته شد ...