- من در خانه عقب نشینی کردم و فقط بازی های وابسته به عشق شهوانی را با گوشی هوشمندم انجام دادم، و متوجه سینه های بزرگ خواهرم شدم، و می خواستم روزی با خواهرم بازی های وابسته به عشق شهوانی را تمرین کنم. یک روز، پدر و مادرم تصمیم گرفتند برای سالگرد ازدواجشان به سفر بروند. هنگامی که فرصت می رسد، او از شخصیت ملایم خواهرش استفاده می کند و موفق می شود او را به انچه می گوید گوش دهد. - در ابتدا، او یک خواهر بود که از ان متنفر بود، اما به نظر می رسید که او چیزهای نفرت انگیز را دوست داشت و خجالتی بود، اما به تدریج شروع به پاسخ به درخواست های من از خودم کرد ...