شینیا، که تعطیلات تابستانی خود را در گیجی گذرانده بود، ناگهان زندگی هیجان انگیزی داشت. وقتی شنیدم که بهترین دوست مادرم است، انتظارش را نداشتم، اما در یک لحظه وقتی جذابیت جنسی بزرگسالانش را دیدم، عاشق ریکو شدم. - فقط با لبخند زدن به ریکو زیبا با پوست روشن، نمی توانم ضربان قلبم را متوقف کنم. شینیا، که می خواهد خاطرات فوق العاده ای با ریکو داشته باشد، بدون توجه به انچه که اتفاق می افتد، مخفیانه به اتاق می رود تا چهره خواب ریکو را پرستش کند. من نمی توانم ان را تحمل کنم در حالی که به چهره زیبا او نگاه می کنم ...