اقا و خانم سانو شرایط خوبی داشتند و یوما با شوهر مهربانش زندگی خوبی داشت. یک روز، یوما، که پای خود را در هنگام تمرین والیبال مامان رگ به رگ کرد، تصمیم می گیرد در خانه اش ماساژ دهد. تمرین کننده لبه ناحیه کشاله ران را سرزنش می کند و ان را احساس می کند. چند روزی گذشت که نتوانستم چنین چیزی را به همسرم بگویم. پس از ان، هنگامی که درمان می شود، بخش حساس به وضوح تحریک می شود و ماهی مرکب. او به ارامی به کلمات "ایا می خواهید ان را گسترش دهید؟" سر تکان می دهد و چوب گوشت را می پذیرد.