یک روز، من یک معلم میانسال کسل کننده بودم، و او به من گفت که میتسوبا را دوست دارد ... در ابتدا، فکر کردم فقط او را مسخره می کنم، اما درخواست تجدید نظر روز به روز شتاب می گیرد. میتسوبا، که بیش از حد شتاب گرفت، مرا به یک هتل عشق دعوت می کند. فکر میکردم خوب نیست، اما نمیتوانستم جذابیت بدن را شکست دهم...... من در رابطه با Mitsuba شد و همپوشانی بدن من چندین بار ... "سلام قربان... بیشتر میخواهی؟» من با این خط هیجان زده شدم و چندین بار نعوظ کردم ... هر بار، Mitsuba به من straddled و همچنان به تکان دادن باسن او ... حتی امروز، مقاربت جنسی ناخالص که همچنان با احساس بی اخلاقی عذاب می کشد تا زمانی که Mitsuba راضی است، پایان نمی یابد.