وقتی شایعه ای شنیدم که همکار نیمه وقت من ماکی در یک استریپتیز کار می کند، کنجکاو شدم، بنابراین شیرجه زدم و به تئاتر رفتم. وقتی پرده باز شد، این او بود که به عنوان خانم ماکی معرفی شد که بیرون امد. - در ابتدا، من نمی توانستم هیجانی را که در یک حماقت احساسی که از ظاهر شسته و رفته معمول او تغییر کرد، سرکوب کنم و ناخواسته از او سوال کردم ... ماکی با حالتی متحیر لبخند زد و در گوشش زمزمه کرد: "من دوباره می ایم، دفعه بعد به شما خدمت می کنم."