من می توانم کار کنم، اما تصمیم می گیرم برای نوشیدن با یک رئیس زن طعنه امیز با شخصیت تنگ بیرون بروم ... هنگامی که من با او صحبت کردم، او به طرز شگفت انگیزی دوستانه و عجیب و غریب زیبا با ظاهر توخالی مست پر از شکاف بود ... این شکاف غیر قابل مقاومت است! من اخرین قطار را از دست دادم و رئیسم مرا به نوشیدن در خانه دعوت کرد تا اولین قطار ... من هیچ انگیزه پنهانی نداشتم، اما یک بدن برهنه را دیدم که نمی توانستم از لباس های رئیسم تصور کنم که پیراهنی را که به او قرض داده بودم تغییر داد، و زمان اولین قطار را فراموش کردم و بارها و بارها پیچ و تاب خورد!