مادر زنم، ریکو، بعد از مرگ پدر زنش تنها زندگی میکند. یک دختر و شوهرش که به ریکو اهمیت می دهند، که پر انرژی نیست و تصمیم می گیرند با هم زندگی کنند. زندگی مشترک به خوبی پیش می رفت، اما داماد هر روز در عذاب زندگی می کرد. بدن مادر زنم خیلی جذاب بود، و من در مورد این عمل با مادر زنم توهم داشتم. داماد زود به خانه امد. همسرم به خرید رفت. هنگامی که داماد مادرشوهرش را که میخواست برای حمام اماده شود در اغوش گرفت، مادرشوهرش را نوازش کرد زیرا او بیش از حد جذاب بود. او یک مادر زن است که از او متنفر است، اما ریکو در اصل شهوت انگیز بود. - در حالی که می گویند نه، دیک بلافاصله واکنش نشان می دهد و قطره اب عشق. "به هیچ وجه... من نمی توانم باور کنم که شوهر دختر من چنین قوی است ... من در دردسر هستم ..." ریکو چندین بار توسط دامادش ماهی مرکب است. یک روز پس از چنین روزهایی... - در نهایت، دخترش شاهد رابطه او با دامادش است ...