شوهرم که سه سال پیش از من طلاق گرفت، حضانت پسرم را به عهده گرفت. حتی اگر پسرم را بیشتر دوست داشته باشم... یوکاری انقدر ناامید شده بود که ان شب با پسرش رابطه داشت. این تنها امید زندگی یک بار در سال بود که می توانستم پسرم را ببینم. شوهر سابقش دوباره ازدواج کرد و نگران بود که پسرش توسط مادرشوهرش گرفته شود. و روز تجدید دیدار که در ان من می توانم پسرم را ملاقات کنم ... دیگه نمیخوام از پسرم جدا شوم - مادر بدن برهنه خود را به پسرش نشان می دهد، پسرش را که سخت شده است قرار می دهد و به ارامی ان را در شیشه مخفی استقبال می کند ...