عمویی که این روزها اغلب وقتی به خانه می روم می بینم، چرا امروز با من صحبت کرد؟ من تعجب می کنم که ایا مادرم از من عصبانی خواهد شد که سوار ماشین یک غریبه شوم ... ولی عموم میگه میخواد با من غذا بخوره و اگه فقط یه کم باشه... در ساعت 1:17 بعد از ظهر، در یک بعد از ظهر هفته، او از مسیر معمول خود عبور می کند. من فقط با یک استیک همبرگر بسیار خوشحال هستم و این جذاب است. هنوز! فکر کردم با هم کنار امدیم!!! اون یه پیرمرد بود که فقط در مورد همکلاسی هاش حرف میزد -من باید کاملا با خط پانچم دوباره اموزشش کنم ! زبان کوچک جذاب است. -خیلی خوبه که یه کم زودتر اب پاشی کردم . مرد روباه بی مو جذاب است. من معنای شات واژن بدون لاستیک را نمی دانم و زیبا است. این زیبا و زیبا است و من دیگر نمی خواهم به خانه بروم!