یک روز مای به خانه عمویش رفت. مای، که در اواسط بلوغ است، به بدن یک مرد علاقه مند است و هر روز خودارضایی می کند و نمی تواند بر روی مطالعه تمرکز کند. "من پسر بدی هستم، باید مجازات شوم... اون موقع عموم منو سرزنش میکرد عموی من تنها کسی است که مرا مجازات خواهد کرد... و اموزش مازوخیستی که اغاز شد. باسن نابالغ او انقدر کتک می خورد که قرمز روشن می شود، سینه هایش که شروع به متورم شدن کرده اند بسته می شوند و مایها با لذت د ام بیدار می شود.