در طول بازگشت عروسم به زادگاهش و زایمان، خواهر زنم، یونا، امد تا ببیند حالش چطور است. کنجی، که با کارهای نااشنای خانه مبارزه می کرد، با میل و رغبت از یونا استقبال می کند. با این حال، هدف واقعی یونا بدن کنجی بود. یک ریتم سوسو زننده که به نظر می رسد هر بار که ان را تمیز می کنید، شما را اغوا می کند. - پوست قهوه ای او واکنش نشان می دهد غیر ارادی به شکاف خیره کننده و پاهای انعطاف پذیر جسورانه به نمایش گذاشته. من با عجله او را فریب دادم، اما او گفت، "من ان دختر را ندارم، اشکالی ندارد، من هرگز دستگیر نخواهم شد، درست است؟" ان را شیرین زمزمه شد ...