- همسری با باسن جذاب که در محله زندگی می کند. به دلایلی، او همیشه لباس هایی می پوشید که باسن او را هماهنگ می کرد. باسن همسر که هر مردی مجذوب ان خواهد شد. من زن دارم و او ازدواج کرده است. به همین دلیل بود که من بی سر و صدا الاغ خام همسرم را تصور می کردم و از ان لذت می بردم. یک روز همسرم برای بازی به خانهام امد. زن و شوهر با خوشحالی صحبت می کنند. همسرم، که یک مهمانی شام سرگرم کننده داشت، از شلوارش بیرون زده بود، انگار که مرا دعوت می کرد. -زنم که بالاخره مست کرد . همسر مست به من نزدیک شد و گفت، "تو همیشه به کون من نگاه می کردی، متوجه نشدی که من همیشه تو را با کونم دعوت می کنم؟" -اون کونش رو پیچ داد و منو اغوا کرد ...