- تجدید دیدار بین یک دوست دوران کودکی زن عزادار که دیوانه وار زیبا است اما هیچ تجربه عاشقانه ای ندارد و به خانه اش می رود و من که در توکیو کار می کند و در طول تعطیلات به خانه پدر و مادرش باز می گردد. وقتی برای اولین بار پس از چند سال به خانه او رفتم، اتفاقی به خودارضایی او نگاه کردم. من مخفیانه به او علاقه داشتم، اما هیجان زده شدم و نمی توانستم ان را تحمل کنم، و من به زور او را ... یک داستان عاشقانه لاس زدن بین من و او، که سطح پایینی از تجربه عاشقانه دارد، از انجا شروع می شود.