شوهرم تا دو سال پیش کارمند دفتر بود. او که از کار کردن برای یک شرکت خسته شده بود، دو سال پیش کسب و کار نظافت خانه خود را افتتاح کرد. همسرم نامی نیز در کارم به من کمک کرد. یک روز، من به طور اتفاقی با ابه ملاقات کردم، ارشد شرکتی که قبلا برای ان کار می کردم. ابه، که هیچ شغلی ندارد، یک کارگر زندگی می کند، اما ...