به منظور ازدواج و حمایت از شوهر جدی خود، همسرش ریری کار خود را ترک کرد و خانه رویایی خود را با شوهرش خرید. هنگامی که من به اطراف رفتم تا به همسایه خوش امد بگویم، همسایه من مردی بود که هر دو مغز متفکر و دوست پسر سابق بود، زمانی که او درگیر بزرگترین لکه در زندگی خود، جرم و جنایت شد ... هنگامی که او در راهرو از یکدیگر عبور می کند، او توسط روزهای گذشته متزلزل می شود و از اوج شادی به روزهای کابوس می افتد. من می خواهم در حال حاضر حرکت کنم، اما نمی توانم ان را به راحتی بگویم. - در حالی که گذشته ای که او نمی خواهد به یاد داشته باشد احیا می شود، او نمی تواند مقاومت کند، و او به یک حیوان خانگی پردازش جنسی مطیع مرد تبدیل می شود. با وجود اینکه همسرم در کنار من است... با اینکه میدونم بی وفایی میکنم... - من acme بارها و بارها به دوست پسر سابق بی نظیر من جی ● پو با سازگاری عالی است. - همسایه گاچا شکست NTR که به تدریج به لذت بردن از acme غیر اخلاقی می افتد.