امروز با رئیس زن مشتاقم بیرون می روم! من تمام تلاشم را خواهم کرد تا یک مکان خوب را نشان دهم، اما این بار نیز بیکار هستم ... من همیشه اذیتت می کنم... همانطور که هست، من نمی توانم به عنوان یک زیردست یا یک مرد شناخته شوم ... در راه خانه ان روز، رئیس زن پای خود را در کنار جاده می شکند ... خجالتش رو نادیده گرفتم و برگشتم دفترش ظاهرا نگرش رئیس زن نسبت به ان روز کمی تغییر کرد و یک روز وقتی بیمار شدم و از شرکت مرخصی گرفتم، رئیس زن به اتاق امد.