- "ایا می خواهید بیشتر متعهد شوید؟" - من نمی توانم باور کنم که یک دختر در لباس فرم چنین اظهار نظر رادیکال ... او همیشه زیبا بود، پوست روشن، و سینه های بزرگی داشت که من همیشه در قطار به کار می دیدم، و او برای من مانند یک بت بود. امروز صبح بهش تجاوز شد من نمی توانم صدایی ایجاد کنم و احساس می کنم موجیموجی با بیان مشکل ... به جای توقف، هیجان زده شدم و نعوظ کردم. و در شب، او دوباره در همان قطار در مقابل من بود! هیجان صبح را به یاد اوردم و نتوانستم ان را تحمل کنم و احمق شدم. او مرا از پشت دنبال کرد ...